هرچند امر به معروف و نهی از منکر وظیفهای همگانی است و دولت و ملت در آن نقش دارند، اما بخش سوم آن، که اعمال قدرت میباشد، در حکومت و دولت تبلور مییابد و حاکم اسلامی موظف است امکانات و زمینههای لازم سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی را فراهم سازد تا جامعه به سوی معروف و خوبیها گرایش پیدا کند و از بدیها و کژیها بازداشته شود. رابطه اجرای امر به معروف و نهی از منکر با حکومت اسلامی، تا حدی است که بسیاری از اندیشمندان اسلامی، مشروعیت حکومت اسلامی و فلسفه وجودی آن را اجرای امر به معروف و نهی از منکر میدانند.[۸۱]تاکنون ضرورت احیای امر به معروف و نهی از منکر و اقدام مؤثر از سوی حکومت اسلامی، مورد تردید هیچ یک از اندیشمندان جهان اسلام قرارنگرفته است؛ آنچه مورد بحث است، تنها شرایط و شیوه های اجرای امر به معروف ونهی از منکر است.
با توجه به مطالب پیشین درمییابیم، دولت دینی به عنوان نظام حکومتی، که مشروعیت آن مرهون امر به معروف و نهی از منکر است، نمیتواند خود را نسبت به مسائل دینی، اعتقادی و اخلاقی جامعه بیطرف بداند و موظف است تمام امکانات خود را برای تشویق و هدایت جامعه به سوی خوبیها به کارگیرد و با قدرتی که از ناحیه خداوند و یا مردم پیدا کردهاست با بدیها، کژیها و ناهنجاریهای اجتماعی و دینی مقابله کند.
آیتالله جوادی آملی در جواب این سؤال که: آیا نظام حکومتی بر مبنای ولایت فقیه، برای تحقق بایدها و نبایدهای الزامی است، یا برای تحقق اخلاق فاضله و اعتقادات صحیح؟ پاسخ دادهاند:«حکومت اسلامی و نظام ولایت فقیه، برای تحقق دین در جامعه است و دین، شامل سه بخش اعتقاد، اخلاق و عمل است. بنابرین، ولایت و حکومت فقیه، فقط برای بایدها و نبایدهای الزامی نیست، ولی چون انسان و جامعه انسانی، از طریق رفتار و عمل اصلاح میشوند، باید مورد توجه نظام باشد.[۸۲]»
فصل چهارم
وظایف فرهنگی دولت جمهوری اسلامی با توجه به
نظریه دولت در قانون اساسی
مبحث اول : نظریه ی دولت جمهوری اسلامی در قانون اساسی
انقلاب ملت ایران در سال۱۳۵۷، یک انقلاب فرهنگی است که هدف آن برقراری ارزش های اسلامی در جامعه بوده است. کلمه اسلامی در این ترکیب دلالت بر آن دارد که در این شکل از حکومت ، اصول و آموزه های اسلامی حاکم است.در قانون اساسی جمهوری اسلامی، اخلاق جایگاه خاصی دارد و وظایف فرهنگی متعددی در اصول مختلف بر عهده ی دولت گذاشته شده است.در این مبحث نظریه ی دولت در جمهوری اسلامی با توجه به اصول متعدد قانون اساسی و نظرات امام خمینی، رهبر کبیر انقلاب ،مورد بررسی قرار میگیرد.
گفتار اول : ماهیت دینی، فرهنگی نظام جمهوری اسلامی
انقلاب اسلامی،انقلاب فرهنگی
«انقلاب، کوشش برای تغییر شرایط هستی اجتماعی و بنیاد نظامی بدیل یا جانشین در جامعه و در نتیجه ماهیتا سیاسی ، دانسته شده است که با بحران سیاسی آغاز می شود و با سامان سیاسی به پایان میرسد. دقت در تعاریفی از این قبیل ، بیانگر این نکته اساسی است که در ادبیات سیاسی موجود، بر ماهیت سیاسی انقلاب تأکید و مهم ترین خصیصه انقلاب، دگرگونی نظام سیاسی موجود و جایگزینی آن با نظام سیاسی جدید، دانسته شده است.[۸۳]»
پیروزی انقلاب اسلامی در کنار تاثیرات فراوانی که بر روندهای بینالمللی و معادلات آن بر جای گذاشت، ادبیات نظری درباره انقلاب را نیز تغییر داد.مقاله ها و کتاب های بسیاری درباره این رویداد عظیم ، تدوین و تحلیل های گوناگونی درباره آن عرضه شد. در برخی از این گونه تعاریف می خوانیم: انقلاب عبارت از ویرانی سیستم اقتصادی،سیاسی،فرهنگی واجتماعی موجود یک جامعه و جایگزین نمودن فلسفه خاصی از زندگی به جای سیستم های مختلف گذشته است. این تعریف از پدیده ای صرفا سیاسی با تحولی بنیادین و خصلتی اندیشه ای و فرهنگی درانقلاب، سخن میگوید. با چنین نگرشی انقلاب ایران فقط یک قیام مسلحانه گروهی برای رسیدن به قدرت و یا یک جنبش کارگری و کشاورزی برای رسیدن به یک جامعه بدون طبقه تفسیر نمی شود.بلکه قیامی با شرکت فعال همه قشرها به منظور سرنگونی مجموعه فرهنگی،سیاسی، اقتصادی،اجتماعی و نظامی دانسته می شود.
«در این فقرات هم بر بعد سلبی و هم بر بعد ایجابی انقلاب به عنوان یک تحول سیاسی تأکید شده است. اما فراتر از آن،هدف انقلاب، ساختن انسان و جامعه انسانی سالم دانسته شده است. این نگرش ،انقلاب اسلامی را از یک پدیده و هدف سیاسی صرف فراتر برده و در چنین جایگاهی – همان طور که برخی از نویسندگان به درستی اشاره کردهاند – در اندیشه سیاسی امام ، انقلاب هم جنبه نظری و ایدئولوژیک دارد که بر جهان بینی و جهان نگری خاصی استوار است و هم جنبه عملی دارد که عملی صالح و قیامی در راه عقیده محسوب می شود.بدین ترتیب می توان به این جمع بندی کلی اشاره کرد که انقلاب اسلامی ایران پدیده ای صرفا سیاسی نبوده، افزون بر جایگزینی نظام سیاسی ، واقعیتی فکری و فرهنگی نیز به شمار آمده و بر پایه آن در کنار این تحول سیاسی، تحولی بنیادین در فکر و فرهنگ جامعه نیز پدید آمده است.[۸۴]»
«استاد مطهری بر این باوراست: انقلاب میتواند ماهیتی ایدئولوژیک داشته باشد. مردمی که به یک مکتب ایمان و اعتقاد دارند و به ارزشهای آن شدیداً وابسته اند، وقتی مکتب خود را در معرض آسیب می بینند، دست به قیام میزنند. انقلاب این مردم ربطی به سیر و گرسنه بودنشان ندارد؛چرا که ممکن است هم شکمشان سیر باشد و هم آزادی سیاسی داشته باشند .نکته مهمی که در انقلاب اسلامی زیربنایی است و از زبان دکتر شریعتی شنیدنی است: انقلابی شدن بیش از هر چیز مستلزم یک انقلاب ذهنی، یک انقلاب در بینش و یک انقلاب در شیوه تفکر است. [۸۵]»تعاریف بالا نشان دهنده ارادی، ارزشی، فرهنگی و هویتی بودن زیربنای انقلاب اسلامی است.
شکل گیری انقلاب اسلامی،ناشی از تحول و رشد فرهنگی جامعه و روی آوردن اقشار مختلف ـ بویژه قشرهای جوان و فرهنگی جامعه ـ به ارزش های اسلامی بوده و آرمانِ اصلی انقلاب هم، تحقق جامعهای نمونه و برخوردار از شاخص های رشد و تعالی انسانی و اسلامی است. پایه گذار انقلاب اسلامی ـ یعنی امامخمینی (ره) ـ «فرهنگ» را اساس ملیت و استقلال یک ملت می دانند و تخریب فرهنگی جامعه توسط رژیم پهلوی را، یکی از بزرگ ترین آسیب های آن دوران بر می شمارند و جبران آن را دشوارتر از جبران خرابی های مادّی تلقی می کنند. بنابرین، نمی توان تردید داشت که یکی از برجسته ترین اهداف بلندِ انقلاب اسلامی، اصلاح فرهنگ جامعه و فراهم کردن زمینه های رشد و تعالی فرهنگی بوده است،
[پنجشنبه 1401-09-24] [ 09:13:00 ب.ظ ]
|